دانلود رمان گندم
خلاصه داستان کتاب رمان گندم:
داستان رمان گندم راجب یک خانواده ثروتمند هست که بیشتر اعضای آن کنار هم زندگی میکنند.
طی اتفاقاتی یکی از اعضای این خانواده به نام گندم متوجه میشود که بچه ای سر راهی بوده.
گندم مشکلات روحی پیدا می کند و در طی همین اتفاقات سامان متوجه علاقه قلبیی شدید خودش نسبت به دختر عمه اش گندم شده.
اما با یک نامه همه چیز خراب میشود و…
صفحه ی اول رمان: اواخر فروردین بود.یه روز جمعه.تواتاقم که پنجره ش به باغ وامی شد،روتختم دراز کشیده بودم وداشتم فکرمی کردم.صدای جیک جیک گنجیشکاازخواب بیدارم کرده بود.هفت هشت تا گنجیشک روشاخه ها باهم دعواشون شده بودوجیک جیکشون هوابود!رو شا خه ها این ور واون ور می پریدن وباهم دعوامی کردن.منم دراز کشیده بودم وبهشون نگاه می کردم. خ و نه ما،یه خ و نه قدیمی آجری دوطبقه بودگوشه یه باغ خیلی خیلی بزرگ.یه باغ حدود بیست هزارمتر! یه گوشش خ و نه ما بود وسه گوشه دیگه ش خ و نه عموم ودوتاعمه هام.وسط این باغ بزرگم،یه خ و نه قدیمی دیگه بود که از بقیه خ و نه ها بزرگتربود که پدربزرگم توش زندگی می کرد. یه پدربزرگ پیرواخمواما بایه قلب پاک و مهربون! یه پدربزرگ پرجذبه که همه توخ و نه ازش حساب می بردن وتااسم آقابزرگ می اومد،نفس همه توسینه حبس می شد!اتاق من طبقه پایین بودکه با باغ همسطح بود